نیکان
 
 

هفتم آذر سال 59 و با گذشت حدود دو ماه از آغاز جنگ تحمیلی نیروی دریایی ارتش اسلام در عملیات مروارید حماسه ای آفرید که نیروی دریایی عراق تا پایان جنگ نتوانست عملیاتی علیه کشورمان انجام دهد و سیادت دریایی خود را در خلیج فارس و دریای عمان تثبیت کند و با وارد آوردن ضرباتی مهلک اقتصاد کشور عراق را با قطع صادرات نفت این کشور فلج کند و به پاس این حماسه آفرینی امام راحل این روز را روز نیروی دریایی نامیدند . 

 

انهدام پرنده هوایی مشکوک در تهران/ پرنده هوایی متعلق به یک گروه مستندساز بود هفته ی گذشته پرنده ی ناشناسی در تهران که وارد منطقه ی ممنوعه اطراف بیت رهبری شده بود با گلوله های پدافند هوایی ارتش سرنگون شد و برابر اظهاراتی که مسوولین مربوطه داشتنداین پرنده ماموریت فیلمبرداری از نماز جمعه ی تهران را داشت که بنا به هر دلیلی از مسیر خود خارج شده بود و وارد منطقه پرواز ممنوع شده بود که پدافند هوایی هم با هوشیاری بدون هیچ مماشاتی این پرنده را مورد هدف قرار داد و ثابت کرد که واقعا مدافعان آسمان ولایت هستند. برچسب‌ها: امام خامنه ای, مد ظله, ایران اسلامی, پدافند هوایی, ارتش حزب ا

 اقتدار نیروهای ارتشی با برگزاری رزمایش محمد رسول ا... 4 با محوریت نیروی زمینی و مشارکت سایر نیروهای ارتش در زمین و دریا و هوا در جنوب شرق کشور برگزار شد تا مهر دیگری بر اقتدار ایران اسلامی و امنیت مثال زدنی این مرز و بوم باشد و از سویی گوشه ای از توانمندی دلاوران ایرانی برای دشمنان کشور عزیزمان به نمایش گذاشته شود . 

پنج شنبه 9 دی 1395برچسب:خواهی نشوی همرنگ , :: 22:46 ::  نويسنده : علی یگانه

وقتی چفیه می اندازم انگشت هایشان را به سویم میگیرند...

وقتی بسیج می روم نگاه هایشان امانم نمی دهد...

وقتی عکس حضرت آقا را روی صفحه گوشی یا کامپیوترم میگذارم

به اعتقاداتم توهین میکنند...

وقتی بی تابی مناطق جنوب را میکنم بی تابی ام را به سخره میگیرند...

وقتی راهی مزار شهدا میشوم می خندند به علاقه هایم...

وقتی در برابرشان بحث هم میکنم جوابم را فحش میدهند...

وقتی میخواهم حرفی بزنم هم کاری میکنند که سکوت را برگزینم...

وقتی غصه ی غصه های امامت را میخوری

غصه هایت را با حرف هایشان دوچندان میکنند...

و...

دیگر قلمم عاجز است از توصیفشان...عجب جماعتی هستند این جماعت...

و حال که اینگونه هستند بگذار برایت بگویم  که

همرنگ این جماعت شدن رسوایت میکند...

حال که این جماعت را شناختی بگذار قافیه ها را عوض کنیم...

خواهی نشوی همرنگ رسوای جماعت شو...

و

خواهی نشوی رسوا همرنگ شهیدان شو

که رنگشان بی رنگیست...

لبیک یا خامنه ای...

 

.

شهید حاج عباس عبداللهی_چند روزی قبل از شهادت_حرم حضرت زینب(س)

 

«شعر»

دور ماندم از حریم پاک آن سردار عشق/غصه ها خوردم ولی هرگز نرفتم دار عشق/

آن شهید پاک طینت رفت سوی کردگار/در بهشت پاک بازان است و در گلزار عشق/

شهد نوشین شهادت بر لب عصیان گران/کی نشید چز لب آنکس که شد غمخوار عشق /

جسم پاکش در ید آن بد سرشتان مانده است/لیک روح بی غبارش هست در دیدار عشق/

یار دیرینم جدا از من به روی خاک شام/آری آری غصه و اندوه و ماتم کار عشق/

رو تو هم جانت بسوز و دل بده ای پارسا/تا شوی همچون دلاور عاشق و بیمار عشق

خادم الشهدا محمد حسین پارسا-اسفند ماه93

""""""""""""""""""

دل نوشت:

حاجی جونم!
بیشترازنبودنت ندیدنت می‌سوزاندم
می‌سوزاندم حسرت این که کاش لحظه ای قبل ازرفتنت می‌دیدمت
یک لحظه...
دیدن...
رفتن...
حسرت..
دلم میخاد همین الان بیام پیش تو داش عباس جونم!

كفتار ها به گرد حرم زوزه مي كشند / باشد زمان غرش شيران حيدري …

نقل قول:

یکی از دوستان حاجی که الان هم سوریه هستن تعریف میکردن،چند روزی قبل از شهادشون

تو یکی از عملیات های مهم حاج عباس مداحی میکردو بچه ها شدیدا اشک میریختن

حاج عباس هم پا میشه با چفیش اشک های رزمنده هارو پاک میکنه و...

و چند روز بعد با همون چفیه به فیض شهادت میرسه... !

خاطره نوشت:

یادش بخیر

فروردین 93...

شلمچه...

حاجی به عنوان راوی اومد بود

خیلی حال عجیبی داشت

ازش پرسیدم حاجی چیزی شده ؟؟؟

گفت:

دلم خیلی گرفته،نمیدونم چرا بعد از جنگ و بجهه و ...
به اینجا کشیده شدم

چرا به آرزوم نمیرسم؟؟؟

دوست دارم هرچه زودتر زنده شم...!!!

و...

 

کسایی ک با حاج عباس در ارتباط بودن میدونن ک حاجی خیلی شوخ بود، خیلی مزاح میکرد

من بی معرفت هم نفهیمیدم حاجی چی میگفت...

حاجی جون دلم برات خیلیییییییییییی تنگ شده...

خوش بحــــــــــــــــــــــــــــالت...

و اما...

دشمن دون صفت بداند

ما جوونای ایران زمین شهادت رو برا خودمون افتخار میدونیم

هیـــــــــــــــــــــــــچ هراسی از سر بریدن های شما نداریم.

از وقتی که حاج عباس و امثال ایشون شهید شدن،میل و علاقه ماهم برای شهادت

بیشتر شده...

سرمان هم برود باز محال است جهان / توی تاریخ ببینند حرم ات فتح شده

به قول امام شهدا: «بکشید مارا،زنده تر میشویم»

داعش ما را از سر بریده میترساند ...
نمیدانند از وقتی سر اربابمان را به نیزه زده اند ،
سر در بدن داشتن ننگمان شده است ...

شیعه آماده جنگ است که دیدن دارد / چند روزی است سرم میل بریدن دارد

پی نوشت:

فتاده در سر ما عجیب میل زیارت/ عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد

از گروهک های تروریست بسیار مچکریم...!!!

مچکریم ک حاجی مارو به آرزوش رسوندین...!

ما از سبوی شاه دین مجنون و مستیم / برگـــرد تا ســـــــربند یــــا زهرا نبستیم

اللهم الرزقنا توفیق الشهادت فی سبیلک...

♥←کلنا عباسک یا زینب( س )→♥

((به دلیل مسایل امنیتی نشد ک همه ی عکس های سوریه رو بزارم))

ان شالله اگه وقت کنم عکس هایی که راهیان نور (شلمچه،طلاییه،هویزه و...)گرفتیم رو میزارم،

التمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــاس دعا شهادت

پنج شنبه 9 دی 1395برچسب:شهید, :: 22:44 ::  نويسنده : علی یگانه

شهید آرزو میکنه کنار اربابش حسین دفن بشه ،

اونوقت جاده ی آرزوهای ما ختم میشه

به پول ، ماشین ، خونه ، معشوقه زمینی ، گناه و ...
خدایا! ما رو ببخش که مثل شهدا بین آرزوهامون ،

جایی برای تو باز نکردیم...

      

هم سنگـریا پیشنهاد می کنمـ حتما حتما بخونیدش :)

 

گزارش تصویری، منطقه عملیاتی شلمچه 

خادم الشهدایی تعریف می کرد :                    

چند سال قبل اتوبوسی از دانشجویان دختر یكی از دانشگاه‌های بزرگ كشور آمده بودند جنوب. چشم‌تان روز بد نبیند... آن‌قدر سانتال مانتال و عجیب و غریب بودند كه هیچ كدام از راویان، تحمل نیم ساعت نشستن در آن اتوبوس را نداشتند. وضع ظاهرشان فوق‌العاده خراب بود. آرایش آن‌چنانی، مانتوی تنگ و روسری هم كه دیگر روسری نبود، شال گردن شده بود.
اخلاق‌شان را هم كه نپرس... حتی اجازه یك كلمه حرف زدن به راوی را نمی‌دادند، فقط می‌خندیدند و مسخره می‌كردند و آوازهای آن‌چنانی بود كه...
از هر دری خواستم وارد شوم، نشد كه نشد؛ یعنی نگذاشتند كه بشود...
دیدم فایده‌ای ندارد! گوش این جماعت اناث، بده‌كار خاطره و روایت نیست كه نیست!
باید از راه دیگری وارد می‌شدم... ناگهان فكری به ذهنم رسید... اما... سخت بود و فقط از شهدا بر‌می‌آمد...
سپردم به خودشان و شروع كردم.
گفتم: بیایید با هم شرط ببندیم!
خندیدند و گفتند: اِاِاِ ... حاج آقا و شرط!!! شما هم آره حاج آقا؟؟؟
گفتم: آره!!!
گفتند: حالا چه شرطی؟
گفتم: من شما را به یكی از مناطق جنگی می‌برم و معجزه‌ای نشان‌تان می‌دهم، اگر به معجزه بودنش اطمینان پیدا كردید، قول بدهید راه‌تان را تغییر دهید و به دستورات اسلام عمل كنید.
گفتند: اگر نتوانستی معجزه كنی، چه؟
گفتم: هرچه شما بگویید.
گفتند: با همین چفیه‌ای كه به گردنت انداخته‌ای، میایی وسط اتوبوس و شروع می‌كنی به رقصیدن!!!
اول انگار دچار برق‌گرفتگی شده باشم، شوكه شدم، اما چند لحظه بعد یاد اعتقادم به شهدا افتادم و دوباره كار را به آن‌ها سپردم و قبول كردم.
دوباره همه‌شون زدند زیر خنده كه چه شود!!! حاج آقا با چفیه بیاد وسط این همه دختر و...
در طول مسیر هم از جلف‌بازی‌های این جماعت حرص می‌خوردم و هم نگران بودم كه نكند شهدا حرفم را زمین بیندازند؟ نكند مجبور شوم...! دائم در ذكر و توسل بودم و از شهدا كمك می‌خواستم...
می‌دانستم در اثر یك حادثه، یادمان شهدای طلائیه سوخته و قبرهای آن‌ها بی‌حفاظ است...
از طرفی می‌دانستم آن‌ها اگر بخواهند، قیامت هم برپا می‌كنند، چه رسد به معجزه!!!
به طلائیه كه رسیدیم، همه‌شان را جمع كردم و راه افتادیم ... اما آن‌ها كه دست‌بردار نبودند! حتی یك لحظه هم از شوخی‌های جلف و سبك و خواندن اشعار مبتذل و خنده‌های بلند دست برنمی‌داشتند و دائم هم مرا مسخره می‌كردند.
كنار قبور مطهر شهدای طلائیه كه رسیدیم، یك نفر از بین جمعیت گفت: پس كو این معجزه حاج آقا! ما كه این‌جا جز خاك و چند تا سنگ قبر چیز دیگه‌ای نمی‌بینیم! به دنبال حرف او بقیه هم شروع كردند: حاج آقا باید برقصه...
برای آخرین بار دل سپردم. یا اباالفضل گفتم و از یكی از بچه‌ها خواستم یك لیوان آب بدهد.
آب را روی قبور مطهر پاشیدم و...
تمام فضای طلائیه پر از شمیم مطهر و معطر بهشت شد... عطری كه هیچ جای دنیا مثل آن پیدا نمی‌شود! همه اون دخترای بی‌حجاب و قرتی، مست شده بودند از شمیم عطری كه طلائیه را پر كرده بود. طلائیه آن روز بوی بهشت می‌داد...
همه‌شان روی خاك افتادند و غرق اشك شدند! سر روی قبرها گذاشته بودند و مثل مادرهای فرزند از دست داده ضجه می‌زدند ... شهدا خودی نشان داده بودند و دست همه‌شان را گرفته بودند. چشم‌ها‌شان رنگ خون گرفته بود و صدای محزون‌شان به سختی شنیده می‌شد. هرچه كردم نتوانستم آن‌ها را از روی قبرها بلند كنم. قصد كرده بودند آن‌جا بمانند. بالاخره با كلی اصرار و التماس آن‌ها را از بهشتی‌ترین خاك دنیا بلند كردم ...
به اتوبوس كه رسیدیم، خواستم بگویم: من به قولم عمل كردم، حالا نوبت شماست، كه دیدم روسری‌ها كاملا سر را پوشانده‌اند و چفیه‌ها روی گردن‌شان خودنمایی می‌كند.
هنوز بی‌قرار بودند... چند دقیقه‌ای گذشت... همه دور هم جمع شده بودند و مشورت می‌كردند...
پرسیدم: به كجا رسیدید؟ چیزی نگفتند.
سال بعد كه برای رفتن به اردو با من تماس گرفتند، فهمیدم دانشگاه را رها كرده‌اند و به جامعه‌الزهرای قم رفته‌اند ... آری آنان سر قول‌شان به شهدا مانده بودند."

 تصاویر درخشان, جداکننده متن درخشان, جلیتر

غـمـ نوشـت :

بالـے בهید به وسـعت هـفـت آسـمـان مــرا
من هرچه مـے کنم به شهیـבان نمـے رسم

جنگ نرم،ماسال،افسران جنگ نرم،سخنان جنگ نرم،اهداف جنگ نرم

جنگ نرم،ماسال،افسران جنگ نرم،سخنان جنگ نرم،اهداف جنگ نرم
 
:::::::::::::::::::::::::::
 
 
ما از خُم پرجوش ولایت مستیم ........... عهدی ازلی با ره مولا بستیم
بنگر که وظیفه چیست در این هنگامه ........... ما افسر جنگ نرم آقا هستیم...
::::::::::::::
پنج شنبه 9 دی 1395برچسب:امام نقی علیه السلام, :: 22:37 ::  نويسنده : علی یگانه
 
امام نقی علیه السلام
بسم الله الرحمن الرحیم
 
السلام علیک یا بقیة الله فی ارضه
 
 
دشمنت هرچه گفت باکی نیست
 
تو ، نقی  ،پاک ، مثل بارانی
 
چشم شاهین وجغد و کرکس کور
 
تا همیشه همای یزدانی
 

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا بقیة الله فی ارضه

 

چه کسی گفته از امامان اطاعت کنیم؟

 

"یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ" 
 
 (لطفا با دقت بخوانید بعد نظر دهید)

همه مفسران شيعه در اين زمينه اتفاق نظر دارند كه منظور از
 
اولوا الامر"در آیه 59 نساء
 
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ
 
 مِنْكُم‏)امامان معصوم علیهم السلام می ‏باشند .
 
و همچنین رهبرى 
مادى و معنوى جامعه اسلامى، در تمام شئون 
 
زندگى از طرف
 خداوند و پيامبر صلی الله علیه و آله به آنها 
 
سپرده شده است، و غير آنها را شامل نمی ‏شود، و البته كسانى 
 
كه از طرف آنها به مقامى منصوب شوند و پستى را در جامعه 
 
اسلامى به عهده بگيرندکه ازجمله آنها ولی فقیه است، با شروط
 
 معينى اطاعت آنها لازم است نه به خاطر اينكه اولوا الامرند، 
 
بلكه به خاطراينكه نمايندگان اولوا الامر می باشند.
 
(تفسير نمونه، ج‏3، ص: 439 )
 

به نقل از:

 http://www.mahde788.blogfa.com/



ادامه مطلب ...
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان نیکان و آدرس ataataee.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت: