نیکان
یک شنبه 2 مهر 1396برچسب:نیکان، شیعه شناسی, :: 19:36 :: نويسنده : علی یگانه دیدگاه امام خمینی (ره)در مورد عقاید وهابیت و نقد آن مذهب وهابیت در قرن دوازدهم هجری قمری به وسیله ی محمد بن عبدالوهاب(1111-1200 ق) ، در شهر عینیه از توابع نجد پدید آمد ولی وی اولین بانی و موسس اندیشه های وهابیت نیست بلکه شالود های اعتقادی مذهب وهابیت به قرن ها قبل از تولد بنیان گذار آن (محمد بن عبدالوهاب ) بر می گردد زیرا نخستین کسی که افکار انحرافی وهابیت را در سرزمین مقدس اسلام کاشت احمد بن تیمیّه(661-728 ق) در قرن هشتم هجری قمری بود ولی از آنجا که او در محیط علم و دانش زندگی می کرد و وقتی به اظهار عقاید خویش پرداخت با مخالفت عمومی علما و قضّات هم عصرش مواجه شد و تمام مذاهب اسلامی در برابر او ایستادند و اندیشه های وی را به نقد کشیدند و سرانجام در زندان دمشق درگذشت[1] و محمد بن عبدالوهاب بعد از چهار قرن به احیای اندیشه های او همت گذاشت و تفکرات وی را از مرحله نظر به مرحله عمل درآورد.[2] توحید از دیدگاه وهابیت : وهابیان به توحید عبادی اهمیت خاصی قایل اند به گونه ای که توحید را به عبادت تفسیر می کنند و محمد بن عبدالوهاب در تعریف توحید می گوید : بدانکه توحید ، عبارت است از پرستش خداوند یکتا .[3] و وجه نزاع بین پیامبران و مشرکین تنها همین مسئله بود. و بیشتر اصحاب کرام از این مسئله آگاهی نداشتند. [4] وهابیت معتقدند توحید بر دو قسم است: الف) توحید الوهیت:یعنی اینکه خداوند متعال را در ذات، اسماء و صفات عبودیت و عظمت و تقدس و کمال و یکتاو بی مانند شناخته شود و همه امور و مراتب عبودیت اطاعت، عجز و نیاز به او مختص شوند. نذر و نیاز بخاطر او و قربانی ذبیحه بخاطر او سجده و رکوع بخاطر او خلاصه کلیه امور عبادت تنها به او اختصاص داده شود. ب) توحید ربوبیت: یعنی اینکه خداوند متعال تهیه کننده رزق و اسباب پرورش است او رزاق است او نگهبانو حامی همه و دادگر است در ضرورت، بیماری، رنج و آلام یگانه یاریبخش است کسی جز او صلاحیت ندارد اندیشه های کلامی وهابیت:
[5بطور خلاصه می توان گفت که اندیشه های خاص کلامی وهابیت عبارتند از: 1-توحیدبه معنی عبادت[6] ومطلق خضوع و خشوع است. 2-استعمال تعذیرو دستیاره و قلاده برای دفع مصیبت از امور شرک است.[7] 3- طلب استمداد و دعا و طلب مغفرت و نصرت وشفای مریض و عافیت و...از غیر خدا شرک است[8]. 5-زیارت رفتن و طلب حاجت از میت بدعت و شرک است.[9] 6-بنا ساختن بر قبور حرام است.[10] 7-سفر به نیت زیارت قبر پیامبر ممنوع است[11] 8-تبرک جستن به درخت و سنگ و.. شرک است.[12] 9-قسم خوردن به غیر خدا و نذر برای غیر خدا شرک است.[13] 10-استعاذه و استغاثه به غیر خدا شرک است.[14] 11-از خداوند برای کسی از خلقش طلب شفاعت نمی شود.[15] مبانی سه گانه وهابیت در باب توحید وهابیان در نوشته های خود در باب توحید سه مطلب را بسیار تکرار کرده اند : 1- توحید را به عبادت معنی کرده اندو معتقدند : التوحید هو افراد الله بالعبادة[16]، توحید تنها خداوند را عبادت کردن است. 2- معتقدند مشرکان عصر رسالت در مسأله ربوبیت موحد بودند[17] ، چون قرآن کریم تصریح کرده است که اگر از آنان سئوال شود که چه کسی پروردگار آسمانها و زمین است و چه کسی امر هستی را تدبیر می کند پاسخ خواهند داد : الله و به این آیه استدلال می کنند : قُلْ مَنْ رَبُّ السَّماواتِ السَّبْعِ وَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ *سَیَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَ فَلا تَتَّقُونَ *قُلْ مَنْ بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ وَ هُوَ یُجیرُ وَ لا یُجارُ عَلَیْه إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ *سَیَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ فَأَنَّى تُسْحَرُون. [18] 3- معتقدند مشرکان عصر رسالت خضوع و خشوع و تذلل در برابر بت ها و معبودانشان را به این انگیزه انجام می دادند که نزد خداوند تقرب یابند و از شفاعت آنها بهره من گردند. [19] لذا وهابیان می گویند : مسلمانانی که به پیامبر اکرم (ص) یا اهل بیت آن حضرت ، یا پیامبران و صالحان توسل می جویند و در برابر قبور آنان اظهار تذلل وخضوع می کنند یا به نام و یاد آنان تبرک و توسل می جویند دقیقاً همان کارهایی را انجام می دهند که مشرکان عصر رسالت انجام می دادند و همان انگیزه هایی را دارند که آنان داشتند در نتیجه عمل اینان ، چون عمل آنان شرک آمیز است و همانگونه که اعتقاد مشرکان عصر رسالت به خالقیت و ربوبیت خداوند موجب نشد که خون و مال آنان حرمت داشته باشد وبه عنوان مسلمان شناخته شوند اعتراف این افراد از امت اسلامی نیز به خالقیت و ربوبیت خداوند ، و این که توسل و تبرک و خضوع و تکریم نسبت به پیامبران و اولیای الهی به انگیزه تقرب به خداوند و بهره گیری از شفاعت آنان در پیشگاه خداوند است، و این اعتقادها آنان را از شرک رهایی نمی بخشد ، از این رو وهابیان با صراحت تمام اکثریت امت اسلامی را مشرک می دانند و حتی شرک آنها را بدتر از مشرکان عصر رسالت می شمارند .[20 توحید از دیدگاه حضرت امام خمینی(ره)و نقد نظریه وهابیت در مورد توحید: امام خمینی (ره ) در تعریف توحید می فرماید : توحید حقیقی اسقاط اضافات و تعیّنات و کثرات است حتی کثرات أسمائی و صفاتی .[21] و ایشان نظریه وهابیان را در مورد توحید عبادی مورد نقد قرار داده است و انتقاد امام بر این نظریه به صورت کلی متوجه دو جهت است : جهت اول : مفهوم عبادت به عنوان پایه و مبنای این نظریه است ،امام در این زمینه ، با تکیه برآیات مختلف قرآن که خطاب به انواع مشرکان است به این نتیجه می رسد که عبادت در فرهنگ قرآن به معنای مطلق خضوع و تسلیم نیست بلکه به معنای پرستش و خضوع در برابر چیزی با اعتقاد به الوهیت آن است. جهت دوم : جهت دیگری که مورد انتقاد امام(ره) قرار گرفته است ، تناقض موجود در این نظریه است ، حضرت امام (ره) در این مورد می فرماید : اگر توسل به اسباب ، مستلزم عبادت آنها و در نتیجه ناسازگاری با توحید عبادی باشد باید در همه ی اسباب و علل ، چه مادی و چه معنوی، این حکم جاری شود و اختصاص دادن آن به اسباب معنوی امری نامعقول است. [22] تعریف عبادت از دیدگاه امام خمینی حضرت امام (ره) در تعریف عبادت می فرماید : عبادت از عبودیت است یعنی اظهار بندگی کردن و آن در زبان فارسی به معنای پرستش است و پرستش در فارسی و عبادت در عربی عبارتست از اینکه کسی را به عنوان اینکه او خداست ستایش کنند چه به عنوان خدایی بزرگ یا خدائی کوچک [23]. سپس حضرت امام (ره) برای اثبات این که عبادت به معنای مطلق تواضع و خشوع نیست به بیان فرق بین عبادت و خشوع می پردازد و بر ادعای خود چندین آیه از قرآن کریم را شاهد می آورد .[24] فرق بین عبادت و تواضع از دیدگاه حضرت امام حضرت: ا مام در بیان فرق بین این دو چنین می فرماید : (تواضع که در زبان فارسی به معنای فروتنی است غیر از عبادت است و فرق ایندو از مراجعه یه موارد استعمال این دو لغت در فارسی و عربی روشن و واضح می شود (به عنوان مثال )شما وهمه ی عقلای عالم در شب و روز کم و بیش با چند تن از دوستان و بزرگان و معتمدین در خیابانها و کوچه های برخورد می کنید و احترامات لایقه و اظهار کوچکی و تواضع و فروتنی درخور هرکسی را به جا می آورید و نه شما عابد او شدید و پرستش او کردید و نه او معبود و پرستیده ی شما شد .[25] تواضع و فروتنی را عقلا و دانشمندان هر ملت و مملکت یکی از بزرگترین کمالات انسانی می دانند که هرکسی بیشتر به آن متصف باشد مورد ستایش آنها بیشتر است و در عین حال که از عبادت غیر خدا و پرستش دیگر موجودات نکوهش کنند در تمام ملل دنیا برای پیشوایان دین و دنیا مراسم احترامات معموله برقرار است و تمام عائله بشری کم و بیش به احترام و تواضع و فروتنی از بزرگی دینی یا دنیایی قائلند پس باید گفت همه ی بشر کافرند و مشرک هستند و تا لغت تواضع و احترام را از قاموس عالم محو نکنند و تا همه مثل حیوانات بی اعتنایی نکنند از شرک خارج نمی شوند وبه توحید نمی رسند .)[26] طبق بیان حضرت امام فرق تواضع با عبادت در این است که تواضع همان فروتنی است ولی عبادت تواضع و فروتنی همراه با اعتقاد به الوهیت چیزی است نه مطلق تواضع و فروتنی. سئوال حضرت امام (ره)از وهابیها حضرت امام(ره) بعد از بیان فرق میان عبادت و تواضع از وهابیان و پیروان آنها اینگونه سوال می کند که آیا وهابیها و پیروان آنها در وقت برخورد با همکیشان خود چطور سلوک می کنند؟هیچ تواضع و احترام نمی کنند و چون حیوانات ملاقات با یکدیگر را برگذار می کنند ؟ یا (اینکه) احترامات لایقه و مرسومات انسانی را معمول می دارند ؟[27] حضرت امام چنین استدلال می کنند که اگر اینها در ملاقاتهای خود احترامات را رعایت می کنند در این صورت سئوال ما این است که چرا شما بشری مثل خود را عبادت می کنید و شما خودتان مشرک هستید . و اگر در جواب بگویند که عبادت غیر از فروتنی و تواضع است این همان مطلوب ما می شود. ادله قرآنی حضرت امام(ره) ایشان برای اثبات این که عبادت به معنای مطلق خضوع و خشوع نیست و بین عبادت و تواضع فرق است از قرآن شاهدی آورده اند و می فرمایند : بزرگترین مظاهر تواضع و بالاترین مراسم خضوع سجده است که ما برای غیر خدا جایز نمی دانیم به خاطر نهی الهی ، در شریعت اسلام همین سجده که از هر احترامی برتر و بالاتراست اگر به عنوان عبادت و پرستش نباشد شرک نیست بلکه گاهی اطاعت امر خداست و واجب است [28]و در قرآن که مکرر در مکرر سجده ملائکه را به آدم گوشزد فرموده است و می فرماید : وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلیسَ أَبى وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرین[29] چون گفتیم به ملائکه که سجده کنید برای آدم ، همه سجده کردند خبر ابلیس که ابا کرد و سرکشی نمود و از کافران بود . حال آنان که می گویند تواضع برای غیر خدا شرک است باید در این قضیه طرفدار ابلیس شوند و همه ی ملائک جز ابلیس را کافر و مشرک بدانند و خدا را در این امر به خطا دانند و نکوهش کنند که چرا ملائکه را به شرک دعوت کرده واز ابلیس که به نظر شما موحد و متقی است نکوهش نموده است. تواضع و احترام گذاشتن نیازی به امر خدا ندارد حضرت امام (ره) در ادامه بحث اشکالات احتمالی را که ممکن است بر این استدلال وارد شود مطرح کرده و به آنها پاسخ داده است و ایشان بر آنند که اگر بگوئید که سجده ی ملائکه از آدم به امر خدا بوده وشرک نیست ولی احترامات شما به امر خدا نیست و شرک است در جواب می گوئیم : اولا اگر سجده ملائکه به عنوان خدایی و پرستش آدم بود شرک بوده گرچه خدا به آن امر کند و ممکن نیست خدا بر چنین چیزی امر کند چون دعوت به شرک و مخالفت عقل است و اگر به عنوان پرستش نباشد شرک نیست گرچه خدا نفرموده باشد . ثانیاً : تواضع و احترام از دانشمندان و بزرگان محتاج به امر کردن نیست بلکه خود عقل که راهنمای انسان است به این طور چیزها پی می برد و لذا هیچ کسی از عقلاء دیندار دنیا برای احترامات مرسومه منتظر امر خدا نشدندآری اگر خدا از یک طور تواضعی نهی کرد باید اطاعت کرد اگرچه شرک نباشد چنان چه ما سجده به غیر خدا را به عنوان احترام نیز جایز نمی دانیم و اگر کسی برای بزرگی به عنوان احترام سجده کرد ما او را گنهکار و خارج از اطاعت خدا می دانیم ولی مشرک و کافر نمی دانیم . ثالثاً: ما که ازمومنین و پیغمبران و امامان که مثل اعلای ایمان و کمال انسانیت اند احترام و تواضع می کنیم به امر خداست چنانچه در سوره مائده می فرماید : یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکافِرینَ. [30] ای گروهی که ایمان آورده اید ، هرکه از شما از دین خود مرتد شود به زودی خدا قومی را که بسیار دوست دارد و آنها نیز خدا را دوست دارند و نسبت به مومنان سرافکند و فروتن و به کافران سرفراز و مقتدرند بر می انگیزد . طبق این آیه شریفه ذلت که بالاترین مراتب تواضع و فروتنی است، اوصاف کسانی است که خدا آنها را دوست می دارد و آنها خدا را دوست می داند و آنها کسانی اند که برای مومنان و هم کیشان خود در نهایت فروتن و متواضع اند و بااجانب و کفار با کمال عزت نفس و بزرگواری رفتار می کنند . [31]و از این آیه بدست می آید که تواضع و فروتنی نسب به مومنان و سر افرازی و عزت نفس در مقابل کافران از نشانه های اهل ایمان است در نتیجه قرآن نه تنها با تواضع و فروتنی نسبت به مومنان مخالفتی نکرده بلکه خودش هم آن را تایید کرده و از اوصاف مومنان دانسته است. ایشان برای اتمام حجت و اثبات مدعای خود می گوید: اکنون آیه ای از قرآن کریم و گفته ی خدای عالم را نشان می دهم که سخن را بکلی ببندد و راه پس و پیش برای یاوه سرایان نباشد و آن آیه این است : وَ رَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً وَ قالَ یا أَبَتِ هذا تَأْویلُ رُءْیایَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَها رَبِّی حَقًّا[32] این آیه درباره ی ملاقات یعقوب و اولادش از یوسف وارد شده است و می فرماید : و بالا برد پدر و مادر خود را بر روی تخت و افتادند بر روی زمین و سجده کردند برای یوسف و او گفت : ای پدر این تعبیر خوابی است که پیش از این دیدم خدا او را درست قرار داد. اکنون یا باید یعقوب پیغمبر و اولاد او را مشرک بدانیم و خدا را که مشرکی را به پیغمبری برگزیده برخطا دانیم و نکوهش کنیم یا سجده کردن را احترام متعارف در آن زمان بدانیم که خدا از آن نهی نکرده بوده است تا پاکان را به پلیدی و ناپاکی یاد نکرده باشیم .[33] درخواست حکمیت از مردم حضرت امام در آخر این بحث ، حکمیت و داوری را به عهده ی خوانندگان می گذارد که خوانندگان قضاوت کنند که کدام یک را اختیار کنیم خطاکاری را که دعوت به سجده آدم کرده ومشرکان را که ملائکه اند مطیع خوانده و ابلیس را که از زیر بار سجود که شرک است شانه خالی کرده توبیخ و تکفیر کرده و از قرب خود دور کرده و یعقوب مشرک را به پیغمبری برگزیده و مشکران را که از مومنین تواضع کنند دوست خود شمرده را ثابت بدانیم و نیز قائل به شرک ملائکه و پیغمبران و تمام عقلاء عالم شویم و فقط در این موجودات ابلیس را موحد بدانیم که فقط بخدا سجده کرده و سراغ نداریم که از کس دیگری تواضع و احترام کرده باشد یا گفته ی ابن تیمیّه و محمد بن عبدالوهاب را که عاری از هردانش و معرفت و علم و تقوی هستند قبول نکنیم و آنها را بر خطا بدانیم .[34] تفاوت اعمال مسلمانان با اعمال مشرکان حضزت امام در ادامه بحث به تلقی دوم وهابیان، که اعمال بقیه مسلمانان را شرکی همسان شرک اعراب جاهلیت بلکه بدتر از آن پنداشته اند، پرداخته و آن را مورد بررسی قرار داده و در مورد مشرکان عصر رسالت معتقدند که جواب این مطالب در گرو فهم معنای شرک و اقسام آن و آراء و عقاید اعراب و غیر اعراب تا ظهور اسلام است تا واضع شود قرآن و اسلام با چه آراء و عقایدی جنگیده است [35] . انواع شرک از دیدگاه امام خمینی(ره): حضرت امام برای روشن شدن معنای شرک و اقسام آن به بیان شرک مجوسیها و ثنویون و مزدکیان و دهریین و حرنانیون و اصحاب هیاکل و اصحاب اشخاص و اعراب قبل از اسلام پرداخته است که به اختصار به نقل آن می پردازیم. شرک مجوسی ها: مرحوم امام معتقدند که شرک مجوسی ها در این بود که برای عالم دو مبداء قائل بودند یکی نور و دیگری ظلمت و معتقدند نور یعنی یزدان خالق خیرات و خوبیها است و ظلمت یعنی اهریمن خالق شرور و بدیهااست و در ادامه از طوایف مختلف مجوسیت نام می برد.[36] شرک ثنویون ایشان در مورد شرک ثنویون معتقدند که آنان به دو اصل قدیم ازلی معتقدند که هر دو در قدیم و ازلیت مساوی هستند و در جوهر و طبع و فعل و مکان و حیز و اجساد و ابدان و ارواح با هم متفاوتند و مانویه از این طایفه است.[37] شرک مزدکیان از جمله آراء مزدکیان آن است که دو اصل قدیم قائل بودند و می گفتند خدای ما در عالم بالا بر کرسی نشسته است مانند نشستن خسرو در عالم پایین و در پیشگاه او چهار قوه است قوه تمیز و فهم و حفظ و سرور، چنان چه در پیشگاه خسرو چهار شخص است موبدان و هربد اکبر و اسپهبد و رامشگر، و این چهار با هفت چیز تدبیر امر عالم می کنند سالار و پیشکار و بالون و بروان و کاردان و دستور و کودک و این هفت دور می زنند در دوازده روحانی خواننده و دهنده و ستاننده و برنده و خورنده و دونده و خیزنده و کشنده و زننده و کننده و آینده و شونده و می گفتند هر انسانی که در او این چهار و هفت و دوازده جمع شود در عالم پایین ربانی شود و تکلیف از او برداشته شود.[38] شرک حرنانیون حرنانیون طایفه ای از مجوس بودند که بین تثلیث نصاری و شرک ثنویه جمع می کردند و پنج اصل قائل بودند دو تا حی و فاعل که باری و نفس است و یکی منفعل که هیولا است و دو تا غیر فاعل و غیر منفعل که دهر و خلاء است.[39] شرک اصحاب هیاکل این ها اعتقاد داشتند که ما نمی توانیم خدای بزرگ را عبادت و پرستش کنیم در نتیجه ما در عبادت و پرستش محتاجیم که یک متوسطی را عبادت کنیم و بواسطه عبادت آن به خدای بزرگ تقرب جوییم پس به ارواح مجرده ای که آنان را مدبر عالم می دانستند قائل شدند و چون خواستند ارواح را عبادت کنند دیدند که ارواح را نیز نمی بینند و خود را محتاج دیدند که از موجودی که او را می بینند عبادت کنند در نتیجه به هیاکل یعنی ستارگان سیاره متوجه شدند و هر یک از روحانیون را به یکی از ستارگان متعلق می دانستند و هیاکل را ابدان ارواح می دانستند و معتقدند نسبت ارواح با ابدان مثل نسبت نفوس انسانی به بدن انسان است و ستارگان زنده به زندگی ارواح اند و تقرب به ابدان تقرب به ارواح است و پرستش ستارگان پرستش اواح آنها است که ما را به خدای بزرگ نزدیک می کند پس برای هفت ستاره سیاره تشریفاتی قائل شدند.[40] شرک اصحاب اشخاص این ها معتقدند که روحانیون که خدایان ما هستند و سائل ما نزد خدای بزرگ هستند دیده نمی شوند و ما نمی توانیم با آنها سخن بگوییم و مخاطبه نمائیم پس تقرب به آنها حاصل نمی شود مگر بوسیله ستارگان و لکن برای ستارگان هم طلوع و غروبی است و ما همیشه نمی توانیم آنها را ببینیم و با آنها مخاطبه کنیم پس تقرب به آنها نیز مقدور نیست پس ناچار شدند و صورتهایی بر مثال هیاکل سبعه سیاره ساختند و اصنام و بت هایی درست کردند و عبادت و پرستش بت ها می کردند تا بدین وسیله بت ها آنها را به هیاکل نزدیک و مقرب کنند و هیاکل آنها را به روحانییون نزدیک کنند و روحانیون که خدای کوچک اند آنها را به خدای بزرگ نزدیک کنند. شرک اعراب در عصر جاهلیت و شرک در عبادت در اینکه مشرکان عصر رسالت در مسأله عبادت و پرستش مشرک بودند و غیر از خداوند خدایان دیگری را عبادت می کردند سخنی نیست آنچه مهم است تحلیل شرک آنهاست که آیا صرفاً بدان جهت آنها مشرک بودند که بت ها یا معبودان دیگر خود را تعظیم و تکریم می نمودند و برای آنها نذر می کردند و قربانی انجام می دادند؟ یا اینکه آنها بدان جهت مشرک بودند که این اعمال را با اعتقاد به الوهیت و ربوبیت آنها انجام می دادند ؟ وهابیان مدعبی مطلب نخست اند و دیگر مسلمانان مدعی و طرفدار مطلب دوم اند.[41] تحلیل شرک عرب در زمان جاهلیت از دیدگاه حضرت امام (ره) حضرت امام (ره) در این زمینه می فرماید : که آراء عرب در زمان جاهلیت تا ظهور اسلام بسیار است یک طائفه از آنها دهریّه بودند که طبع را محیی و دهر را مفنی می دانستند و موت و حیات را ترکیب و تحلیل عناصر و جامع را طبع و مهلک را دهر می گفتند و طائفه دیگری از آنها خدا و ابتداء خلقت را قبول داشتند ولی منکر معاد و بعث رسل بودند و طائفه ای دیگر خدا و معاد را تا اندازه ای قبول داشتند ولی پیغمبران را منکر بودند و عبادت بتها می کردند و شبهات آنها یکی در اطراف بعث رسل بود و یکی در اطراف بعث اجساد پس از موت بود .[42]و چون عربها دارای طوائف مختلفی بودند هر طائفه ای بت مخصوص داشت که آن را می پرستیدند و از اعراب طوائف دیگری هم بودند که جمعی یهودی وجمعی نصرانی و طائفه ای صائبه و قومی ملائکه را می پرستیدند و طایفه ای جن را می پرستیدند و آنها را دختران خدا می دانستند. [43] حضرت امام در ادامه به اعتقادات نصاری قبل از اسلام و فرق مختلف آن پرداخته است و بعد از بیان طوائف ، امام (ره) نمونه هایی از آیات کریمه ی قرآن را یادآوری می کند و بعد به بیان فرق مابین این مراسم و آداب که شیعیان بلکه همه ی مسلمانان و متدینین به دین بلکه همه عقلاء عالم چه پیرو آئینی باشند یا نباشند، بجا می آورند با آنچه قرآن و اسلام با آن مبارزه کرده می پردازند و در آخر حکمیت را به وجدان پاک و فطرت سلیم خوانندگان وا می گذارد . ومعتقدند که قرآن کریم با هرگونه شرک و بت پرستی مبارزه کرده است و از آنجا که اکثر ایرانیان و اعراب و هندیان در آن وقت بت پرست بودند و دهریین و طبیعیین کمتر بودند آیات قرآن نیز درباره مبارزه با دهریین کمتر وارد شده و بیشتر با بت پرستها مبارزه کرده است و ما به ترتیب نمونه هایی از آیات را که به مبارزه با مشرکین پرداخته است را یادآور می شویم. 1- آیه ای در رد دهریین : وَ قالُوا ما هِیَ إِلاَّ حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا وَ ما یُهْلِکُنا إِلاَّ الدَّهْرُ وَ ما لَهُمْ بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَظُنُّون. [44] 2- آیه ای بررد قائلین به ثنویت : لَوْ کانَ فیهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتا فَسُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُون[45] أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ هذا ذِکْرُ مَنْ مَعِیَ وَ ذِکْرُ مَنْ قَبْلی بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُون[46] 3- آیه هایی در رد ستاره پرستان: فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَأى کَوْکَباً قالَ هذا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلینَ *فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لَئِنْ لَمْ یَهْدِنی رَبِّی لَأَکُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّینَ *فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بازِغَةً قالَ هذا رَبِّی هذا أَکْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قالَ یا قَوْمِ إِنِّی بَریءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ [47] هنگامى که (تاریکى) شب او را پوشانید، ستارهاى مشاهده کرد، گفت: «این خداى من است؟» امّا هنگامى که غروب کرد، گفت: «غروبکنندگان را دوست ندارم!»*و هنگامى که ماه را دید که (سینه افق را) مىشکافد، گفت: «این خداى من است؟» امّا هنگامى که (آن هم) غروب کرد، گفت: «اگر پروردگارم مرا راهنمایى نکند، مسلّماً از گروه گمراهان خواهم بود.»*و هنگامى که خورشید را دید که (سینه افق را) مىشکافت، گفت: «این خداى من است؟ این (که از همه) بزرگتر است!» امّا هنگامى که غروب کرد، گفت: «اى قوم من از شریکهایى که شما (براى خدا) مىسازید، بیزارم! 4- آیه هایی بر رد بت پرستان : وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ وَ یَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ قُلْ أَ تُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِما لا یَعْلَمُ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا یُشْرِکُونَ.[48] آنها غیر از خدا، چیزهایى را مىپرستند که نه به آنان زیان مىرساند، و نه سودى مىبخشد و مىگویند: «اینها شفیعان ما نزد خدا هستند!» بگو: «آیا خدا را به چیزى خبر مىدهید که در آسمانها و زمین سراغ ندارد؟!» منزه است او، و برتر است از آن همتایانى که قرار مىدهند! و در آیه ای دیگر می فرماید:أَمْ لَهُمْ آلِهَةٌ تَمْنَعُهُمْ مِنْ دُونِنا لا یَسْتَطیعُونَ نَصْرَ أَنْفُسِهِمْ وَ لا هُمْ مِنَّا یُصْحَبُونَ.[49] آیا آنها خدایانى دارند که مىتوانند در برابر ما از آنان دفاع کنند؟! (این خدایان ساختگى، حتّى) نمىتوانند خودشان را یارى دهند (تا چه رسد به دیگران) و نه از ناحیه ما با نیرویى یارى مىشوند! قل أغیر الله أبغی ربّاً و هو رب کل شیء. [50] بگو چگونه غیر خدا را به عنوان رب برگزینیم در حالی که او پروردگار جهانیان است. 5- آیه هایی بر رد نصاری: لَقَدْ کَفَرَ الَّذینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلاَّ إِلهٌ واحِدٌ وَ إِنْ لَمْ یَنْتَهُوا عَمَّا یَقُولُونَ لَیَمَسَّنَّ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ[51] آنها که گفتند: «خداوند، یکى از سه خداست» (نیز) بیقین کافر شدند معبودى جز معبود یگانه نیست و اگر از آنچه مىگویند دست بر ندارند، عذاب دردناکى به کافران آنها (که روى این عقیده ایستادگى کنند،) خواهد رسید لَقَدْ کَفَرَ الَّذینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسیحُ ابْنُ مَرْیَم[52] آنها که گفتند: «خدا، همان مسیح بن مریم است»، بطور مسلّم کافر شدند. نتیجه گیری نتیجه سخن این که در قرآن کریم به انواع شرک های رایج در آن زمان اشاره شده است که عده ای بت پرست و عده ای دوگانه پرست و عده ای ستاره پرست و ... بوده اند و خداوند به مبارزه با هرگونه شرک و بت پرستی پرداخته است و نیز از این آیات به خوبی روشن می شود که آنان ربوبیت و مدیریت کلی و کلان جهان را مخصوص خداوند می دانستند ، و برای معبودان خود ربوبیت های محدودی قایل بودند . و از جمله مالکیت و ربوبیتی و ولایتی که برای معبودان خود قایل بودند این بود که پرستش آنان موجب تقرب به خداوند می گردد و آنان می توانند در پیشگاه خداوند در حق مشرکان شفاعت کنند و در صدد این بودند که از طریق عبادت آنان عزت و شوکت به دست آورند و از نصرت آنان برخوردار شوند. با لحاظ آیات قرآن ، در مقام نتیجه گیری می توان چنین نتیجه گرفت که این گونه استدلال از ساده اندیشی و سطحی نگری علمای وهابی حکایت می کند آنان مشابهت ظاهری اعمال مسلمانان را با مشرکان عصر رسالت ، دلیل بر مشرک بودن مسلمانان پنداشته اند و از تفاوت جوهری این دو غفلت کرده اند زیرا با توجه به شواهد قرآنی و تاریخی فراوان بدست می آید که مشرکان عصر رسالت به ربوبیت معبودانشان اعتقاد داشتند و آنان ربوبیت و تدبیر کلی و عظیم جهان را مخصوص خداوند می دانستند ولی برای معبودهای خود ربوبیت های محدود قایل بودند در حالی که مسلمانی که برای انبیاء و اولیاء الهی عرض ارادت می کنند چنین اعتقادی را ندارند و اگر صرف مشابهت ظاهری اعمال را ملاک اشتراک در عقاید بدانیم باید پیامبر اکرم(ص) را که حجرالأسود را می بوسید و استلام می کرد [53] العیاذ بالله مشرک بدانیم زیرا این عمل از نظر ظاهر با عمل مشرکان یکسان است بر اساس چنین معیاری همه ی مسلمانان و حتی وهابیان هم مشرک خواهند بود چرا که برگردخانه کعبه طواف می کنند چنان که مشرکان نیز چنین می کردند .و حضرت امام بعد از روشن کردن معنای توحید عبادی و شرک و تفاوت اعمال مسلمانان با اعمال مشرکان به نقل شبهات وهابیت و پاسخ آنها پرداخته است که در نوشتاری دیگر خدمت خوانندگان گرامی تقدیم خواهد شد. فهرست منابع: 1- قرآن کریم 2- التوحید حق الله علی العبید، محمد بن عبد الوهاب، مصحح علی بن محمد بن سنان، مکه مکرمه، مکتبه دارحراء، بیتا. 3- التوحیدباللغة الفارسیة، محمد بن عبد الوهاب، مترجم ابو عبد الله محمد بن یوسف السورتی، ریاض، الاتحاد الاسلامی العالمی للمنظمات الطلابیة ،1413ق. 4- القول المفید على کتاب التوحید، محمد بن صالح العثیمین، المملکة العربیة السعودیة، دار ابن الجوزی، الطبعة : الثانیة, محرم 1424ق. 5- بحوث فی الملل و النحل، جعفر سبحانی، قم، نشرحوزه علمیه قم، چاپ اول،1372 6- ثلاثة الأصول، محمد بن عبد الوهاب، المحقق ناصر بن عبد الله الطریم وغیره، الریاض، جامعة الأمام محمدبن سعود، بیتا. 7- چهل حدیث، امام خمینی(ره)، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)،چاپ سی وچهارم، 1384. 8- زیارة القبور والاستنجاد بالمقبور، احمد بن عبدالحلیم ابن تیمیه، الریاض، الإدارة العامة للطبع والترجمة، الطبعة الأولى ، 1410ق. 9- صحیح مسلم، امام ابی الحسین مسلم بن الحجّاج، بیروت، دارالکتب العلمیه، بیتا. 10- کشف الاسرار، امام خمینی(ره)، بیجا ،بیتا. 11- کشف الشبهات، محمدبن عبدالوهاب، عربستان ، مکتب الرس، بیتا. 12- کلام تطبیقی ، علی ربانی گلپایگانی ، قم ، مرکز جهانی علوم اسلامی ، چاپ اول ، 1383. 13- فصلنامه پژوهشهای قرآنی ویژه امام خمینی ، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1378،شماره 19-20. 14- مجموع الفتاوی، احمد بن عبدالحلیم ابن تیمیه، باتحقیق أنور الباز - عامر الجزار، دار الوفاء، بیتا. 15- مؤلفات الشیخ الإمام محمد بن عبد الوهاب، محمد بن عبد الوهاب، با تحقیق عبد العزیز زید الرومی - محمد بلتاجی - سید حجاب، الریاض، جامعة الإمام محمد بن سعود، بیتا. [1] . سبحانی ، جعفر ، بحوث فی الملل و النحل ، ج 4 ،ص80-83 [2]. همان ، ج 4 ، ص 4. [3]. محمد بن عبدالوهاب ، کشف الشبهات ، ص 3 . [4] . محمد بن عبدالوهاب، التوحیدباللغة الفارسیة، ص 47-45. [5] . محمد بن عبدالوهاب، التوحیدباللغة الفارسیة، ص39. [6]. محمد بن عبدالوهاب، کشف الشبهات، ص3(التوحید هو افراد الله بالعبادة). [7] . محمد بن عبدالوهاب، التوحیدباللغة الفارسیة ،ص 80. [8] .ابن تیمیه، زیارة القبور والاستنجاد بالمقبور،ص10. [9] . ابن تیمیه، مجموع الفتاوى، ص166. [10] . محمد بن عبدالوهاب، التوحیدباللغة الفارسیة ، ص142. [11] .همان،ص149. [12] .محمد بن عبدالوهاب،التوحید حق الله علی العبید، ص 20.و محمد بن صالح العثیمین، القول المفید على کتاب التوحید،ص 194-195. [13] .همان، ص24. و ابن تیمیه، مجموع الفتاوى، ص81. [14] . محمد بن عبد الوهاب، ثلاثة الأصول، ص187-188-189. [15] . التوحیدباللغة الفارسیة ، ص145. [16]. کشف الشبهات فی التوحید، ص3. [17] . محمد بن عبد الوهاب، مؤلفات الشیخ الإمام محمد بن عبد الوهاب، الرسالة التاسعة عشرة، ص124. [18] .مومنون،84-89 [19]. کشف الشبهات فی التوحید، ص4-5.و مؤلفات الشیخ، الرسالة التاسعة عشرة، ص125. [20].همان ، ص 19. [21]. امام خمینی ، چهل حدیث ، ص 327 . [22]. فصلنامه پژوهشهای قرانی ویژه امام ، ش 19-20 ، ص 23 . [23].کشف الاسرار، ص 23. [24].همان . [25]. همان . [26].کشف الاسرار ، ص 24. [27]. کشف الاسرار،ص24 . [28].همان. [29].بقره ، آیه 34. [30].مائده ، آیه 53. [31].کشف الاسرار ، ص 25. [32].سوره ی یوسف ، آیه 100. [33]. کشف الاسرار ، ص 26. [34].همان ، ص 27. [35].همان ، ص 11. [36] . کشف الاسرار ، ص 11. [37] .همان ص12. [38] .همان ، ص12. [39] .همان، ص13. [40] .کشف الاسرار، ص14. [41]. ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی ، ص 107. [42]. کشف الاسرار ، ص 15. [43].همان ، ص 16. [44]. جاثیه ، آیه 24. [45]. انبیا ء ، آیه 22. [46]. همان،آیه 24. [47] .انعام، آیات76الی78. [48].یونس ، آیه 18. [49].انبیاء ، آیه 43. [50].انعام ، 104. [51] .مائده،73. [52] .مائده،17. [53]. الامام ابی الحسین مسلم بن الحجّاح ، صحیح مسلم ، ج 2 ، ص 925 ، ج 28 ، 9 ، 250 و.. نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب پيوندها تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان نیکان و آدرس ataataee.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. نويسندگان |
||
|