نیکان
 

رهبران ایران به این نتیجه رسیده اند که ناسازگاری و عدم پذیرش بسیاری از مسائل با کاخ سفید، کارساز بوده و دائما روی تهدید را به آمریکا نشان می دهند و این امر نیز در نهایت موجب می شود که اوباما امتیازات بیشتری را به ایران بدهد در حالی که برای رهبر عالی ایران، آیت الله خامنه ای و سپاه پاسداران ایران توافق و دادن امتیاز نشانه ضعف است. درست بعد از انتقادات صریح آیت الله خامنه ای بود که اوباما تصمیم گرفت تا بیشتر از تحریم های ایران را بردارد.



ادامه مطلب ...
پنج شنبه 28 ارديبهشت 1396برچسب:نیکان, :: 9:58 ::  نويسنده : علی یگانه
 

 "يك روز مهمان مقام معظم رهبري بودم. فرزند ايشان آقا مصطفي نيز نشسته بود كه سفره گسترده شد، آيت‌الله خامنه‌اي به وي نگاهي كرد و فرمود: شما به منزل برويد. من خدمت ايشان عرض كردم: اجازه بفرماييد آقازاده هم باشند، من از وي درخواست كرده‌ام كه باهم باشيم‌. آقا فرمودند: اين غذا از بيت‌المال است، شما هم مهمان بيت‌المال هستيد. براي بچه‌ها جايز نيست كه بر سر اين سفره بنشينند. ايشان به منزل بروند و از غذاي خانه ميل كنند. من در آن لحظه فهميدم كه خداوند چرا اين همه عزت به حضرت آقا عطا فرموده است."(آيت‌الله جوادي آملي)

 

هنگام غبارروبي مرقد مطهر حضرت امام رضا(ع) خدام حرم دستمال‌هاي سفيد آغشته به گلاب ناب را براي غبارروبي به افراد مي‌دهند. مقام معظم رهبري پس از مقداري غبار‌روبي، دستمال را به سر و صورت خود مي‌كشند. ايشان در يكي از غبار‌روبي‌ها به آقاي واعظ طبسي (توليت آستان قدس رضوي) فرمودند: آيا مي‌توانم اين دستمال متبرك را براي خود بردارم؟ مقام معظم رهبري، توليت آستان قدس رضوي را به آقاي واعظ طبسي سپرده بودند، ولي با اين حال، براي برداشتن پارچه متبرك به غبار ضريح امام رضا(ع) از او اجازه مي‌گيرند. احترام مقام معظم رهبري به قانون براي همه ما درس است. ايشان پس از كسب اجازه از آقاي واعظ طبسي در حالي كه چشم‌هاي‌شان پر از اشك بود و به راز و نياز مشغول بودند، با دقت، دستمال را تا كردند و در جيب خود گذاشتند. براي ما خيلي زيبا بود كه آقا در آن حال، اين‌همه توجه دارند كه دستمال متبرك را تا كنند و با نظم كامل در جيب خود قرار دهند.(حجت‌الاسلام حقاني)

 

 زماني كه ضريح مطهر حضرت امام رضا(ع) در حال تعويض بود، در خدمت مقام معظم رهبري به پابوسي امام هشتم(ع) مشرف شديم. مقام معظم رهبري براي زيارت در كنار مرقد آن امام(ع)، مشغول راز و نياز بودند، چون ضريح را برداشته بودند، حضور در كنار قبر، رنگ و بوي ديگري داشت. بعد از پايان راز و نياز حضرت آيت‌الله خامنه‌اي، آقاي واعظ طبسي به ايشان عرض كردند: آقازاده هم بيايند نزديك‌تر تا از نزديك امام را زيارت كنند. معظم‌له فرمودند: پس بقيه چي؟ اين دقت را همواره حضرت آقا دارند. ايشان امتياز ويژه و خاصي را براي فرزندا‌ن‌شان قايل نيستند. در آن روز هم فرمودند: اگر بقيه افراد مي‌توانند از نزديك قبر امام هشتم(ع) را زيارت كنند، فرزندان هم بيايند. پس از بيان آقا، همه توفيق حضور يافتند.(حجت‌الاسلام حقاني)

پنج شنبه 28 ارديبهشت 1396برچسب:, :: 9:56 ::  نويسنده : علی یگانه
 

در ايران معلولين مثل من زياد هستند حضرت آقا، سينه‌شان از آن بمبي كه در ششم تيرماه 1360 در مسجد ابوذر تهران منفجر شد، احتياج به رطوبت و هواي مرطوب دارد. دست راست هم لمس است. سفر چين، در خدمت آقا بودم. دكترهاي طب سوزني به آقا گفتند در عرض يك هفته دست شما را راه مي‌اندازيم. آقا فرمودند: در ايران معلولين مثل من زياد هستند. اگر همة آن‌ها آمدند، من هم مي‌آيم.(امير علي‌اصغر مطلق)

پنج شنبه 28 ارديبهشت 1396برچسب:نیکان, :: 9:54 ::  نويسنده : علی یگانه
 

ما فوری‌ ماشین‌ گرفتیم‌ و به آن‌ محل‌ رفتیم‌. آن‌ شب‌ نوبت‌ آقا بود اولین‌ باری‌ كه‌ ما با آقای‌ خامنه‌ای‌ برخورد كردیم‌، آن‌ شب‌ بود دیگر تا سحرها هم‌ همین‌ طور با هم‌ درددل‌ می‌كردیم‌ صحبت‌ می‌كردیم‌ پول‌هایی‌ را كه‌ داشتیم‌، به‌ ایشان‌ دادیم‌ و بعد هم‌ ایشان‌ را دعوت‌ كردیم‌ كه‌ ماه‌ رمضان‌ رفسنجان‌ بیایند. گفتند چشم‌.



ادامه مطلب ...
پنج شنبه 28 ارديبهشت 1396برچسب:نیکان, :: 9:53 ::  نويسنده : علی یگانه
 

 محمد حسین صفارهرندی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام با حضور در برنامه تلویزیونی دست خط به سوالات مجری این برنامه پاسخ گفت که یک قسمت زیبای آن به شرح زیر است:

مجری: در دوره شما یک دیداری را تنظیم کردید، دیدار سینماگران با رهبر انقلاب، خیلی مؤثر بود، خاطره‌ای دارید؟

 صفار هرندی: البته آن در دوره ما انجام شد، من برای اینکه دقیق باشد این کلام، باید بگویم اصلاً آن خواسته از ناحیه خود حضرت آقا بود و از ناحیه دفتر ایشان به ما اعلام شد و ما خوشحال شدیم، ما این خواسته را داشتیم منتها زمانی که فرمودند، چنین چیزی...

 مجری: آخرین دیدار هم بود؟ دیگر انجام نشد؟

 صفار هرندی: دیگر مشابه آن، عین آن نبود، حالا بودند جلساتی که تعدادی از اهالی فرهنگ و هنر رفتند، حتی چند ماه بعد از فتنه این اتفاق افتاد، منتها تعداد محدودی بودند، آنجا جلسه خاص سینماگران بود، از نکات جالبش برای خود من این بود که آقا فرموده بودند هیچ محدودیت و ملاحظه‌ای برای آمدن اشخاص قائل نشوید، یعنی هر کس از اهالی سینما در داخل کار می‌کرد، به آن جلسه دعوت شد، همه دعوت شدند که بعضی از همان کسانی که شاید قرابت چندانی با گروه دیگر نداشتند، آمدند کنار هم نشستند، دیدگاه‌های کاملاً معارض و متضاد آنجا جمع بودند ولی نکته جالب‌تر این بود که وقتی از جلسه آمدند بیرون، همه یک ارزیابی مشترک داشتند و آن اینکه خدا را شکر یک کسی سکاندار اداره کشور است که نگاه فرهنگی‌اش اینطوری است...

گزارش این دیدار را در ادامه مطلب بخوانید



ادامه مطلب ...
پنج شنبه 28 ارديبهشت 1396برچسب:نیکان, :: 9:52 ::  نويسنده : علی یگانه
 

در مورد نامه هایی که به حضرت آقا می رسد، ایشان عنایت دارند که این نامه ها حتماً جواب داده بشود، مخصوصاً نامه هایی که به دست خودشان می رسد، ولو اقدامی ندارد. حضرت آقا می فرمایند کسی که نامه به اینجا می دهد، حتماً همه جاها رفته و ناامید شده است، آخرین جا اینجا است، به ما پناه آورده، لذا بررسی کنید. اگر واقعاً راهی دارد که به او کمک بشود، انجام بدهید، اگر نه، با او تماس بگیرید یا برایش بنویسید این چیزی که شما می خواهید، در خواستی که شما دارید، در حدّ مقدورات و امکانات ما نیست. او بداند که نامه اش به دفتر رهبری آمده، خوانده شده و پاسخی، ولو پاسخ «نه» به او داده شده باشد.



ادامه مطلب ...
پنج شنبه 28 ارديبهشت 1396برچسب:نیکان, :: 9:51 ::  نويسنده : علی یگانه
 

یک وقت یادم هست، یکی از همین روحانیون سرشناس کشور آمدند خدمت حضرت آقا آقای کروبی بودند و آقا به ایشان فرمودند آقای کروبی! آن دور ه جوانی که همه دنبال خوش گذرانی، رفاه و بهره برداری از نعمات هستند، ما و شما دنبال مبارزه بودیم. زندان و شکنجه و تبعید و...، حالا که دیگر آخر عمر ما شده است؛ حالا باید بیشتر به فکر دنیای بعد باشیم.(حجت‌الاسلام مروي معاون ارتباطات حوزه ای دفتر مقام معظم رهبری)

در آن ستادي كه ما بوديم، مرحوم دكتر«‌چمران» فرمانده‌ آن تشكيلات بود و من نيز همان جا مشغول كارهايي بودم. يك نوع كار، كارهاي خود اهواز بود. از جمله عمليات و كارهاي چريكي و تنظيم گروه‌هاي كوچك براي كار در صحنه‌ عمليات. البته در اين جاها هم، بنده در همان حد توان، مشغول بوده‌ام ... مرحوم چمران هم با من به اهواز آمد. در يك هواپيما، با هم وارد اهواز شديم. يك مقدار لباس آورده بودند توي همان پادگان لشكر 92، براي همراهان مرحوم چمران. من همراهي نداشتم. محافظيني را هم كه داشتم همه را مرخص كردم. گفتم من ديگر به منطقه‌ خطر مي‌روم؛ شما مي‌خواهيد حفاظت جان مرا بكنيد؟! ديگر حفاظت معني ندارد! البته، چند نفرشان، به اصرار زياد گفتند:« ما هم مي‌خواهيم به عنوان بسيجي در آن جا بجنگيم.» گفتيم:« عيبي ندارد.» لذا بودند و مي‌رفتند كارهاي خودشان را مي‌كردند و به من كاري نداشتند. مرحوم چمران، همراهان زيادي با خودش داشت. شايد حدود پنجاه، شصت نفر با ايشان بودند. تعدادي لباس سربازي آوردند كه اينها بپوشند تا از همان شب اول شروع كنيم. يعني دوستاني كه آن‌ جا در استانداري و لشكر بودند، گفتند،«الان ميدان براي شكار تانك و كارهاي چريكي هست.» ايشان گفت:« از همين حالا شروع مي‌كنيم.» خلاصه، براي آنها لباس آوردند. من به مرحوم چمران گفتم:« چطور است من هم لباس بپوشم بيايم؟»گفت:« خوب است. بد نيست» گفتم:« پس يك دست لباس هم به من بدهيد.» يكدست لباس سربازي آوردند، پوشيدم كه البته لباس خيلي گشادي بود! بنده حالا هم لاغرم؛ اما آن وقت لاغرتر هم بودم. خيلي به تن من نمي‌خورد. چند روزي كه گذشت، يكدست لباس درجه‌داري برايم آوردند كه اتفاقاً علامت رسته زرهي هم روي آن بود. رسته‌هاي ديگر، بعد از اين كه چند ماه آن‌جا ماندم و با من مانوس شده بودند، گله مي‌كردند كه چرا لباس شما رسته‌ توپخانه نيست؟ چرا رسته پياده نيست؟ زرهي چه خصوصيتي دارد؟ لذا آن علامت رسته زرهي را كندم كه اين امتيازي براي آنها نباشد، به هر حال، لباس پوشيدم و تفنگ هم خودم داشتم. البته حالا يادم نيست تفنگ خودم را برده بودم يا نه. همين تفنگي كه اين جا توي فيلم ديديد روي دوش من است، كلاشينكف خودم است. الان هم آن را دارم.يعني شخصي است و ارتباطي به دستگاه دولتي ندارد. كسي يك وقت به من هديه كرده بود. كلاشينكف مخصوصي است كه برخلاف كلاشينكفهاي ديگر، يك خشاب پنجاه تايي دارد. غرض؛ حالا يادم نيست كلاشينكف خودم همراه بود، يا آن جا، گرفتم . همان شب اول رفتيم به عمليات. شايد دو، سه ساعت طول كشيد و اين در حالي بود كه من جنگيدن بلد نبودم. فقط بلد بودم تيراندازي كنم. عمليات جنگي اصلا بلد نبودم. غرض؛ اين، يك كار ما بود كه در اهواز بود و عبارت بود از تشكيل گروه‌هايي كه به اصطلاح آن روزها، براي شكار تانك مي‌رفتند....



ادامه مطلب ...
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان نیکان و آدرس ataataee.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت: