نیکان
جمعه 24 شهريور 1396برچسب:نیکان، فرهنگی، اجتماعی, :: 14:10 :: نويسنده : علی یگانه
اگه مثلا فردی در معرض مرگ قرار گیرد و شما برای نجات او از مرگ حتمی نهایت تلاش خود را کرده و در این راه زخمی، مجروح و یا در نهایت کشته شوید، دیگری را بر خود ترجیح داده و ایثارگری کردهاید، اما باید توجه کرد که شما تنها زمانی چنین فداکاری و از خودگذشتگی را انجام میدهید که مطمئن باشید با کشته شدن شما او از مرگ نجات پیدا کرده و زنده خواهد ماند.
اما! اگه شما بدانید که حتی در صورتی که شما جان خود را برای نجات زندگی یک انسان به خطر بیندازید، باز هم خواهد مرد، آیا در این حالت نیز این ایثار انجام میدهید؟؟؟؟؟ جواب مشترک: معلومه که نه مگه عقلمو از دست دادهام؟! با این مقدمه، سراغ یکی از وقایع روز عاشورا میرویم: فردی به نام ضحاک بن عبدالله مشرقي در ميان راه به کاروان امام حسين(ع) و يارانش پيوست. او در پاسخ به ندای هل من ناصر ینصرنی امام حسين(ع)، حضور موقت و مشروط خود را در کنار امام پیشنهاد داد و گفت: تا آن جا از شما دفاع خواهم کرد که دفاع من به حال شما مفید باشد، در غیر این صورت در جدایی از شما آزاد خواهم بود، امام نیز پذیرفت. او که تا دقایق پایانی حماسه عاشورا در کنار امام شمشیر زد و شماری از لشکریان خصم را از پای درآورد و از نزدیک شاهد صحنه مظلومیت خاندان رسالت بود، پس از شهادت اکثریت یاران و اهل بیت امام، نزد حضرت آمد و شرط پیشین خود را یادآور شد و از ایشان اجازه بازگشت خواست، امام هم آزادش گذاشت. خوب، آیا شما این کار آقای ضحاک را قبول دارید؟ به نظرم او وقتی که فهمید کشته شدنش هیچ سودی به حال امام ندارد و در هر صورت امام شهید میشود، با رجوع به عقل خود این تصمیم را گرفت. اینطور نیست؟؟؟ این سوال مشابه سوال قبلی است، مگه نه؟؟؟؟ برخی از شما ممکنه بپرسید: گیریم کار آقای ضحاک عاقلانه بود، در این صورت کار سایر شهدای کربلا چه توجیهی دارد؟ زبونم لال مگه اونها قدرت تعقل نداشتند؟؟؟ و اما جواب این سؤال مهم: حسین بن على (ع) که در طول راه از مدینه تا کربلا و در مواقع مختلف ، شهادت خویش را اعلان نموده بود و به یاران خود اجازه مرخصى داده و بیعت را از آنان برداشته بود، در شب عاشورا و براى آخرین بار نیز این موضوع را با صراحت مطرح نموده و در ضمن سخنانی فرمود:"... ، تاریکی شب شما را فرا گرفته است از آن استفاده کنید و هریک از شما دست یکى از افراد خانواده مرا بگیرد و به سوى آبادى و شهر خویش حرکت کند، زیرا این مردم فقط در تعقیب من هستند و اگر بر من دست بیابند با دیگران کارى نخواهند داشت ، خداوند به همه شما جزاى خیر و پاداش نیک عنایت کند... و این پیشنهاد در واقع آخرین آزمایش از سوى حسین بن على (ع) بود و هدف امام از این کار، آزادی کامل یاران و همراهان بود تا مبادا کسی از روی اکراه و حیا در رکاب او بماند. نتیجه این آزمایش ثابت قدمی بیشتر یاران و عکس العمل زیبای آنان بود که هریک با بیان خاص وفادارى خود را نسبت به آن حضرت و استقامت و پایدارى خویش را تا آخرین قطره خون اعلان داشتند و بدین گونه از این آزمایش روسفید و سرافراز بیرون آمدند. اولین کسى که پس از سخنرانى امام (ع) لب به سخن گشود برادرش عباس بن على(ع) بود او چنین گفت : ((لا اَرَانااللّه ذلِکَ اَبَداً؛)) خدا چنین روزى را نیاورد که ما تو را رها کنیم و به سوى شهر خود برگردیم )).
میتوان گفت: کاری که شهدای کربلا انجام دادند، فوق ایثار و فوق عقل بود. آنها دنیای بدون حسین بن علی (ع) را نمیخواستند. آنها که برای زنده ماندن بدن مبارک امام کشته نشدند بلکه مقصودشان از این اقدام، ساختن حماسهای برای تحقق اهداف والای امامشان بود که همان ظلم ستیزی و زدودن انحرافات و بدعتهای اضافه شده به اسلام ناب محمدی است. نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب پيوندها تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان نیکان و آدرس ataataee.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. نويسندگان |
||
|